معنی بِدُونِ حَيَاءٍ - جستجوی لغت در جدول جو
بِدُونِ حَيَاءٍ
بدون شرم، بدون شرمندگی
بِدونِ شَرم، بِدونِ شَرمَندِگی
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بِدُونِ حِذَاءٍ
بی چاره، بدون کفش
بی چارِه، بِدونِ کَفش
دیکشنری عربی به فارسی
بِدُونَ حَيَاةٍ
بی جان، بدون زندگی
بی جان، بِدونِ زِندِگی
دیکشنری عربی به فارسی